فرانهفرانه، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

عشقم فرانه

جوجو در شمال

یه روز خوب خدا ما همگی تصمیم گرفتیم که بریم شمال. قرار بود که ساعت دونصفه شب راه بیوفتیم این موش موشی من هم تا ساعت دوبیداربود وبه جاش توی ماشین خوابید وقتی هم که بیدار شدکلی نق زد که من میخوام تیپ بزنم نگه دارید.دیگه بزور کنار یک امامزاده سر راهی نگه داشتیم وخانم تیپ زدن ودستور دادن که ازش عکس بگیریم.اینم عکساش: بعد از اون که رسیدیم ویلادستور دادن که اول بریم دریا وتو دریا کلی اب بازی کردن وهمه را اذیت کردن.مخصوصامنو ودختر خاله یسنا ودختر دایی محیاشو.البته مامان افسون هم یادم رفت. ودر اخر نتیجه این شد خانم با پتو خودشوقنداق کردش. بعداز اون رفتیم عکس محلی بگیریم که صاحب اونجا گفت حق نداریم با...
15 تير 1394

باغ رفتن فرانه

سلام دوستان. چندوقت پیشارفته بودیم باغ.توی راه فرانه خانم از شیشه ماشین به همه مردم روستا سلام میکردوکلی دلبری. وقتی که رسیدیم شروع کرد به دنبال کردن مارمولک های بیچاره.بعد از اون هم چند تا عکس قشنگ گرفت.اینم عکساش: بعداز اون اینقدر بازی کردوشیطونی کرد که تو راه برگشت ازباغ خوابش برد ووقتی که خواستیم ازش عکس بگیریم چشماشو باز کرد وسرانجام عکسش خیلی بامزه افتاد.اینم عکسش: ...
15 تير 1394